شعرومذهبی

تا بودبار غمت بر دل بیهوش مرا

سوز عشقت نشناسد ز جگرجوش مرا

نگذرد یاد گل وسنبلم اندر خاطر

تابه خاطربود ان زلف بنا گوش مرا

شربتی تلخ تراززهر فراقت باید

تاکند لذت وصل تو فراموش مرا

هرشبم با غم هجران تو سربار بالین

روزی ار باتونشد دست در اغوش مرا

سعدی اندر کف جلادغمت می گوید

بنده ام بنده به کشتنده و مفروش مراگل تقدیم شما


نوشته شده در جمعه 91/3/26ساعت 10:10 عصر توسط محمودرضاانصاری نظرات ( ) | |


آخرین مطالب
» دانستنیها
ایا می دانید؟
ایا می دانید؟
سرمایه ی عمر
شعرترکی
شعر
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com